انگار تمام آسمان به این پنجره آمده است که سقف کوچک مان چنین پرستاره است فردای سبز آرزویی محال نیست وقتی شانه های اعتماد پناه مرغان مهاجر است که از فراز غروب های دور و دراز اینکه به جست و جوی آشیانی روشن آمده اند از امشب تا خورشید راهی نیست نگاهمان کنید !
زندگی رسم خوشایندی است ما گره خواهیم زد دلها را با عشق ، زندگی را با مهر ما به یک آینه ، یک بستگی پاک قناعت داریم مقدمتان را گرامی میداریم
بنام خدای عشق کنار آشنایی تو آشیانه میکنم فضای آشیانه را پر از کرانه می کنم کسی سئوال میکند به خاطر چه زندهای و من برای زندگی تو را بهانه میکنم امیدواریم که گل وجودتان زیباترین نقش باغ خاطره این روز باشید